ثبت لحضه های شیرین آیدین عسل

  قربون دهنتتتتتتتتتتتتتتت  آیدین و دایی جون علی....عمه فدای اون موهای نازت بشه  آیدینی تو تولد امیرحسین جون کلی دس دسی کرد و نای نای کرد عشق عمه اینجا یه هفته مونده به تولدش   ...

روز 20 مرداد تقریبا نزدیکای ظهر یه اس ام اس برام رسید که و آیدین کچل شد.... اینگی نازنینم یه روز بعد تولدش توسط بابا مجید و به همکاری مامان گلش و البته مشتاقی خودش موهاش از ته زده شد تازشممممممم شنیدم اونقدر مشتاق بودی که وقتی بابایی چند لحظه ریش تراش رو برا تمیز کردن خاموش میکرده با دست اشاره میکردی به سرت که ای ه ای ه یعنی ادامه بده خخخخخخخخخ من و دایی جون علی هم ازونجا که کلا برا دیدن شما دنبال فرصت و بهونه و ....... هستیم سریع اومدیم دیدنتتتتتتتتت عشقم   عاشقتم خفنننننننننننننننننننننننن ماشاالله هزار ماشاالله   ...

عشق عمهههههه وقتی تازه متولد شد در تاریخ 19 مرداد90   قربونت برم الهییییی عشق مننننننن که منو عمه کردیییییی    قربونت برم الهییییی عشق مننننننن که منو عمه کردیییییی   ...

اینگی و ملوان زبل  اینگی و گوفسندااااااااا سفره هفت سینننننننن     ...

آیدینی و نی نیش و آقا شیره که خاله جونش براش خریده بود  آیدینی بغل بابا جونمممممممممممم اینگی موتور میشد یه وقتایی عمه جونم دوست داشت با هم برن گردش با اون موتور نانازی    انشاالله همیشه حسینی باشی و خدا نگهدارت باشههههه   ...

آیدینی یه مدت که انگشتاشو تازه شناخته بود انگشت سبابه و شستشو باهم می خورد من همیشه میگفتم عشقم به عمه هم تخمه میدی؟؟؟؟؟؟؟چند بارم تخمه های خوشمزه شو خوردم خیس خیس بود چه حالی میدادددددددددد عمه جون فکر کنم این تخمه هه ژاپنی بوده نه؟   ...